وقتی روز به روز بزرگتر میشوی

مشکل بزرگ شدن نیست؛ مشکل فراموش کردنه

over thinkingـی کم و بیش

/ بازدید : ۵۰۵
بدترین حالتی که "فکر کردن" داره اون موقعیه که به همه چی فکر میکنی و به هیچ چیز فکر نمیکنی. افکارت از درون منفجرت میکنن ولی هرچی تلاش میکنی نمیفهمی که کلماتی که تو ذهنتن دقیقا چی رو بهت میگن.

 تو وبلاگِ "یک آشنا" از اصطلاحِ "over thinking" استفاده شده بود. تا به حال نشنیده بودم.



معرفی انیمیشن :  "the prophet " بر اساس داستانهایی از خلیل جبران|2014
+جالب بود!
نویسنده : فاطمه .ح ۰ پسندیدم | ۰ نپسندیدم
علی موسوی
۰۴ بهمن ۲۲:۳۸
من هم سن تو بودم صب تاشب تو کوچه پلاس بودم  .. تهش با واکمن دهاتی و آهنگای آرش رو میگوشیدم میرفتم تو فضا ...  بعضی هم نسلای شما زیادی احمقن و بعضی زیاد فک میکنن
پاسخ :
میگم، موضوع فکر کردن هم مهمه ! بعضی دوستان من خیلی فکر میکنن ولی عملا فکر نمیکنن :))
میچکا بانو
۰۴ بهمن ۲۲:۳۹
آخ آخ که چه حس بدیه من تجربه ش کردم .. البته فک کنم ..
پاسخ :
اتفاقا بنظر من احساسی نداره ! یه جور حالت خنثیِ اعصاب خورد کنه.
parisa .A
۰۴ بهمن ۲۲:۴۴
:)
OVER NOTHING !
پاسخ :
جالب بود :))
saied davoodi
۰۴ بهمن ۲۳:۱۶
بر وزن همون اوور دوز!
پاسخ :
بر وزنشه حالا واقعا؟
هست؟
نیست؟
آقای ج !
۰۵ بهمن ۰۷:۳۹
معمولا وقتی تمرکز بر موضوعی نداشته باشی به این حالت دچار میشی.
پاسخ :
همینطوره
محمد
۰۶ بهمن ۲۳:۵۳
حالا معنیش چی میشه؟ خارج از تصور؟ ..
پاسخ :
نه، منظورِ این کلمه فکر کردن به یه موضوع بیش از حده. تفکر بیش از حد یا یه همچین چیزی :)
پریسا ..
۰۸ بهمن ۱۸:۰۴
وقتی overthinking اتفاق می افته که یا تو گذشته غوطه وری یا تو آینده چرخ می زنی، باید ذهن رو خاموش کنی، برگردی به حال، به خود خود همین لحظه که تویش هستی :)
پاسخ :
جالبه :) فکر کنم حق با توئه :)
علی محمدرضایی
۰۸ بهمن ۲۰:۲۸
چندوقتی بودنمیتوستم بهت سربزنم دوس دارم دوباره بهم سربزنیم.
پاسخ :
میبینم که کارنامه نگرفتی :))
علی محمدرضایی
۰۹ بهمن ۱۷:۰۷
چراکارنامه روگرفتم چی شد که فکرکردی نگرفتمش؟
پاسخ :
تو پستها دیدم درگیر گرفتن کارنامه ای. ننوشته بودی که گرفتی;)
سید علیرضا
۱۰ بهمن ۱۳:۲۱
Overthinking خیلی چیز مضخرفیه. توی کتاب زبان سوم هم هست.
برای من بیشتر وقتایی اتفاق می افته که از ساعت خوابم میگذره. دیالوگ یه سریالی بود، یه کم مربوط بود به این موضوع.
مرده یه اشتباهی کرده بود که باعث شده بود معشوقه اش کشته شه. همه اش تو فکر اشتباهش بود، صحنه ی مرگ معشوقه اش جلو چشمش بود و خودشو میخورد.
دوستش اومد نشست پیشش، بهش گفت "ممکنه بشینی تا صبح به اشتباهت فک کنی، ما قبلا خلاف کار بودیم، این کارو زیاد انجام میدیم. اما بعد از همه ی اینا، باید به خودت بگی الآن میخوای چه کار کنی؟"
پاسخ :
جالب بود.

محمد
۲۵ بهمن ۱۵:۱۴
از قصد این قالب انتخاب شده ؟:/
پاسخ :
قالب فعلی؟ نه. از چ قصدی؟:|
محمد
۲۵ بهمن ۲۳:۴۷
اینکه اسم نظرات دهندگانی که عضو بیان نیستن رو نشون نمیده :/
پاسخ :
جدا؟ :/ همین الان متوجه شدم!!! تصحیح میشه حتما.
محمد
۲۶ بهمن ۲۱:۱۰
نیازی به تغییر قالب نیست..من میرم عضو بیان بشم:))
پاسخ :
:))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
این گونه اگر رفتم از این خاک
زِ من یاد کنید.
هر جا که پرنده ای بِشُد در قفس
آزاد کنید.
هر جا که دلی شکسته دید ز غم،
شاد کنید.
هر جا به خرابه ای رسیدید
آباد کنید.
اینگونه اگر رفتم از این خاک
زِ من یاد کنید..

همای و مستان/ زِ من یاد کنید


+پشت هر وبلاگی یک "به نظر من" بزرگ وجود دارد.

+شعر و متن و نه ای کاشِ قسمتِ موضوعات مربوط به نوشته های قدیم است. گلچین شده.
پیوندها (خارج از بیان)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان